مهبان

مهبان جان تا این لحظه 10 سال و 11 ماه و 8 روز سن دارد

نه ماه انتظار

نه ماه انتظار، انتظاری شیرین، تنها انتظاری که همه مامانا دوسش دارن .

7 مهر 91 بود که فهمیدیم یه مسافر داریم. یه مسافر کوچولو یه هدیه یه امانتی که از طرف خداست.

بهم گفته بودن که 17 خرداد 92 مسافرت از راه می رسه. تا 17 خرداد خیلی مونده بود الان معنی انتظارو می فهمیدم. ولی روزا خیلی سریعتر از اون چیزی که فکر می کردم سپری شدن.

روز موعود رسید درست همون روزی که خانم دکتر بهم وعده اشو داده بود وعده دیدار یه فرشته کوچولویه ناز.

پنج شنبه 16 خرداد 92 ساعته نه شب بود که مسافرمون خبر اومدنشو داد. اون شب تا صبح خوابم نبرد اخه مسافر کوچولویه من چند ساعت یه بار اومدنشو یادآوری می کرد.

امروز روز موعوده ، روز وصال ، روزی که خانم دکتر وعده دیدارتو بهم داده بود روز جمعه 17 خرداد ساعت 5 بعدازظهر همه اون انتظارا به سر اومد.(البته اون روزم روز مبعث بود).

لحظه بدنیا اومدنت دختر نازم لحظه ایی ملکوتی اذان عصر بود.

17 خرداد سه ساعت بعد از تولد دخترکم                 همیشه عاشقت می مانم ای بهترین بهانه ام 

 

فرشته های بهشتی  وقتی که میــان …

 

یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن …

 

یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت ….

 

یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات…

 

یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت …


فرشته ناز من ، همه قشنگیه زندگیم ، همه دلخوشیام، دلیل همه خنده ها و نفس کشیدنام مادرانه دوستت دارم


 




تاریخ : 07 دی 1392 - 20:07 | توسط : مامان خانم | بازدید : 2283 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام